معرفی چند بازی محلی کرمانی

  1. گولی یو “توپ بازی”

بچه‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند و هر گروه با گروه مقابل دشمنن است، توپ را در هوا رها می‌کردند و هرکس که توپ را می‌گرفت می‌بایست به یک نفر از گروه مقابل بزند، اگر توپ به شخص می‌خورد سوخته بود و می‌بایست از بازی بیرون رود، اما اگر توپ را با دست می‌گرفت برنده بود و شخصی که توپ را زده بود می‌بایست از بازی بیرون رود.

  1. منقلی بدو

بچه‌ها گودال کوچکی حفر می‌کردند، چوبی روی آن گذاشته با چوب دیگری زیر آن می‌زدند و همراه با چرخش چوب می‌دویدند و فریاد می‌زدند “منقلی بدو” هر کس که موفق به گرفتن چوب می‌شد می‌بایست، آن‌را روی گودال بگذارد و همان کار را انجام دهد. در صورتی که چوب در فاصله کمی قرار می‌گرفت و یا به هوا نمی‌رفت بازیکن سوخته بود.

  1. چارباقله:

در گذشته وقتی زنان به کمک یکدیگر مقدار زیادی باقلا را پاک و دانه می‌کردند قبل از شروع کار، چارباقله را شرط می‌نمودند. بدین گونه که هر کدام باقلا چهاردانه ‌ای را می‌دیدند آن را در دستمال پنهان کرده و به دیگری می‌دادند و آن شخص بدون این که بداند در دستمال چیست دستمال را می‌گرفت و وقتی آن را باز می‌نمود، زنی که باقلارا به او داده بود می‌گفت “چار باقلای ما از شما” و بدین ترتیب خودش را برای یک میهمانی که پذیرایی آن باقلاپلو بود دعوت می‌کرد و شخصی که چارباقلا را گرفته بود آن مهمانی را می‌داد.

چارباقلا نذر یا کار واجبی نبوده فقط یک مهمانی دوستانه بوده است که برگزارشدن یا نشدنش هم بستگی به موقعیت برنده و بازنده داشته است.

  1. شاه و وزیر:

یک قوطی کبریت انتخاب کرده چهار طرفش را علامت‌گذاری می‌کردند یک طرف “شاه” یک طرف “وزیر” یک طرف “شیخ” و طرف دیگر “دزد” دوسر قوطی کبریت “هفت کله” گویند. بچه‌ها دور هم نشسته و به ترتیب قوطی را بالا می‌انداختند وقتی قوطی روی زمین می‌افتاد هر طرف که به سمت بالا قرار می‌گرفت شخص به همان نام خوانده می‌شد.

شاه در این بازی اختیارات زیادی دارد و وزیر صاحب شلاق می‌شود و به دستور شاه کسی را که دزد می‌شود شلاق می‌زند.

دزد جرمش از همه سنگین‌تر است کتک می‌خورد و از شاه و وزیر اطاعت می‌کند و مجبور به انجام هرکاری که شاه بگوید است مثلا شاه می‌گوید باید یکی از بازیکنان را بر گردن خود سوار کنی و چند دور اطراف حیاط بچرخانی، و یا اینکه دور حیاط معلق بزنی و…

شیخ بیشتر مورد بخشش قرار می‌گرفت و اگر کتک هم می‌خورد ضربات ملایم و بدون درد بودند.

در این بازی شلاق زدن دو گونه است و به دستور شاه اجرا می‌شد :

  1. آتشی (ضربات شدید)
  2. پنبه‌ای ( ضربات ملایم)

کسی که هفت کله می‌شده مجبور بوده یا 70 مرتبه خود را به زمین یا به دیوار بکوبد و یا اینکه به جای این تنبیه هفت مرتبه بازی را انجام دهد و در هر مرحله که دوست داشت بازی را متوف سازد.

چند نمونه از آداب و رسوم سنت‌های مردم کرمان

از جمله سنت‌های شاخص مردم کرمان در طول تاریخ، مهمان‌نوازی آنها است.

اما قصد داریم درباره چند آداب و رسوم متفاوت‌تر شهر کرمان نسبت به شهرهای دیگر که صحبت کنیم.

  1. چهل بسم الله:

یکی از مراسم ویژه و اختصاصی تهیه “چهل بسم الله” در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان و در مسجد جامع کرمان است که عده‌ای با تهیه طوماری از قبل، آن را به چهل نفر عزادار می‌دهند تا هر کدام، یک بسم الله روی آن بنویسند و معتقدند که می‌توان با آن دفع بلا و رفع چشم زخم کرد. همچنین پختن آش عدس یا عدس پلو در شب‌های احیا و با این باور که خوردن عدس، اشک را زیاد کرده و زمینه را برای گریستن در رثای مظلومیت مولا فراهم می‌سازد.

  1. چهارشنبه سوری:

از ویژگی های این مراسم در کرمان خواندن قل هوالله به تعداد نخودهای مورد نیاز جهت تهیه آش عصرگاهی است. این مراسم معمولا از صبح روز سه شنبه به وسیله افراد خانواده انجام می‌شود، به این معنی که هر کدام از اعضای خانواده تعدادی نخود برداشته و در ازاء هر دانه قل هوالله خوانده و فوت می‌کنند.

  1. شب شیشه:

در ششمین شب تولد نوزاد، و برای در امان نگه داشتن کودک از شر “شیشه” مراسمی برگزار می‌شود بر اساس یک افسانه، شیشه، کبوتر سفیدرنگی است که در این شب خود را به چراغ زده و آن را می شکند، و در تاریکی، طفل را می‌رباید. برگزاری مراسم “بوی خوش” برای رهایی کودکان از ترس و دلهره- انجام مراسمی برای فرار از شر “خفتو” و… رسم‌های ویژه کرمان است.

  1. جشن سده:

از جمله مراسمی که با شکوه ترین آن را می‌توان در شهر کرمان شاهد بود، مراسم جشن سده است. زرتشتیان معتقدند که هزاران سال قبل و در دهم بهمن، “هوشنگ” به عنصر مقدس آتش دست یافت، لذا از دیرباز با برگذاری مراسمی، این روز را گرامی می‌دارند.

نزدیک غروب روز دهم بهمن، در باغچه بداق آباد، دو موبد زرتشتی با پوشش سفید خود ابتدا با لاله‌هایی در دست، سه مرتبه گرد انبوه هیمه‌ای که از مدت‌ها قبل به این مکان آورده شده، می‌گردند و پس از خواندن اوراد و ادعیه‌ به زبان اوستا، هیمه‌ها را به وسیله لاله‌ها، آتش می‌زنند و به این ترتیب جشن سده، را با شکوه بی‌نظیری برگزار  می‌کنند. آن‌ها بر این عقیده هستند که پس از جشن سده، دل زمین گرم می‌شود و راه آمدن بهار هموار می‌شود.

آن‌ها همچنین عقیده دارند، همانطور که شعله آتش، همواره رو به بالا در حال پرواز است، آدمی نیز باید در حال صعود بوده و از فرومایگی بپرهیزد.

  1. مراسم سی شور:

در این مراسم به مدت سی روز و هر روز سه مرتبه آب تنی کرده و به نیایش می‌پردازند، علاوه بر این از خوردن غذاهای حیوانی خودداری می‌کنند. پختن “سداب یا سدو” و توزیع آن بین نیازمندان، از دیگر مراسم بین زردشتیان کرمان است.

سداب برگ سبزی است که آن را با پیاز در روغن کنجد سرخ کرده و روی لقمه‌هایی از نان گرم می‌ریزند و تعارف می‌کنند.

برگزاری جشن مهرگان به مناسبت پیروزی ایرانیان بر ضحاک_ جشن گاهان بار_ و ستایش خداوند به انگیزه آفرینش جهان مادی، جشن هیرومبا، برگزاری مراسم جشن سدره‌پوشی، به انگیزه رسیدن پسران و دختران به سن تکلیف و… را می‌توان از جشن‌های دیگری که در بین زرتشتیان کرمان رواج دارد، بشمار آورد.

وجه تسمیه کرمان

وزیری کرمانی صاحب تاریخ کرمان معتقد است که:

کرمان منسوب است به کرمان بن هیتال و هیتال انگیزه‌های حضرت نوح است البته در متون قدیم فارسی کرمان و مکدان را دوبرادر از نوادگان کیومرث می‌دانند.

در کتب تاریخی و به ویژه در شاهنامه فردوسی داستانی درمورد هفتواد است که کرمی داشته و مایه اقبال وی بوده است. لذا نام کرمان برگرفته از نام کرم هفتواد است.

وزیری کرمانی در جغرافیای کرمان معتقد است که کرمان، در گذشته گواشیر خوانده شده است و گواشیر دارالملک  اعظم و نقطه دایره مملکت کرمان است.

 

سایکس معتقد است که مولفین مشرق زمین کرمان را در نگارشات خود دارالامان می‌نامند.

عده‌ای کرمان را مرکب از کار و مان دانسته‌اند. کلمه “کار” به معنای رزم ونبرد و “مان” به معنای محل بوده است و در مجموع محل جنگاوری معنا می‌شود.

 

عده‌ای نیز وجه تسمیه کرمان را شهر کوران نامیده‌اند، زیرا آقامحمدخان قاجار در برابر مقاوت مردم کرمان هفت من و نیم چشم از اهالی کرمان درآورد. لذا این شهر، شهر کوران اطلاق کرده‌اند که هیچ قرابتی بین این دوکلمه وجود ندارد و از طرفی کلمه کارمانیا که در عصر هخامنشی به کرمان گفته می‌شد، این وجه تسمیه را باطل می‌کند.

 

شاید کرمان همان کریمان بوده، زیرا در طول تاریخ مهمان‌های ناخوانده سیاسی را می‌پذیرفته است، مثل لطفعلی‌خان که باعث نابودی شهر کرمان شد.

 

در جلد پنجم فرهنگ آنندراج آمده که کریمان پدر نریمان آن شهر را به نام خود بنا نهاده زیرا به اوستا و سنسکریت معنی کوشا و مردانه می‌دهد.

 

در برخی از مدارک تاریخی و جغرافیایی این منطقه کرمان، کارمانیا، ژرمانیا و کرمانی ذکر شده است.

 

در کتیبه بیستون نام آن به صورت یویته ذکر شده است.

در دوره ساسانیان فرمانروای کرمان عنوان شه داشت.

چنان که بهرام چهارم به مناسبت این که در زمان پدرش والی کرمان بود به کرمانشاه (شاه کرمان) معروف بود.